این بخش خصوصی است و مربوط به دوستانی که در مورد ما می نویسند ...
و اما در مورد صحبت های دوستان که ابراز محبت کرده اند
در مورد صحبت های که از کینه بر می آید یا بازی بچه گانه است کاری ندارم ولی در پاسخ بزرگوارانی که به ما لطف دارند ...
در مورد تعداد و تکثر وبلاگ ها کاری ندارم و اتفاقا خوشحال نیز هستم که
آنان که می نویسند بسیار هستند ولی آنچه که در این وادی دارای حرمت است
قلم است نه کپی کردن پس اگر وقت گذاشته و نوشته اید حرمت دارد حال برای هر
چه قلم زده باشید ولی اگر فقط وقت خود را به کپی کردن تلف کرده باشید و در
پایان مسابقه ای طراحی کنید و به کسی که بیشتر از همه کپی کرده عنوان
برنده اصداق کنید و او را موفق بخوانید نه برای من بلکه برای همه خنده دار
است ... بودن در فضای مجازی هم تنها زمانی دارای حرمت است که وقت به
مطالعه گذاشته باشید به کنجکاوی به شنیدن صداهای متفاوت همیشه آنکه بسیار
فریاد زده دانا تر نیست گاهی شنیدن هم لازم است
عزیزان در مورد آن فضای کاری خدمت شما عرض می کنم اگر روزی بخواهم آنچه
را که می دانم و شما نمی دانید را بازگو کنم حتما از نامی که بر آن مکان
گذاشته اند خجالت می کشید از شایعه های که برای هر کسی (فرقی نمی کند
دانشجو یا مسئول) می سازند از ترویج شایعه فساد مالی برای آقای ... شایعه
فساد اخلاقی برای ... مکرر هم شاهد این شایعه های بی پایه و اساس بوده ام
و هر بار که میشنوم خنده ام می گیرد ... زخم ها بسیار است که اگر روزی سر باز کنند فریاد خواهند زد که چه گذشته بر ما ...
حال با دلسوزی تمام به دور از آنکه از سابقه و تجربیات خودم چیزی بگویم
برای شما ، نصیحت می کنم و شما هم با همان شور جوانی که در مقابل هر
نصیحتی قرار می گیرد فریاد تضاد و استقلال می زنید شما خوشحال که در مقابل
یک مرد خسته قرار گرفته اید و من غمگین که شاید شمارا قبل از آنکه به
اتفاقی دچار شوید نمی توانم آگاه کنم ... شما شاد که جواب مرا می دهید و
من ناراحت که چرا مرا قبل از انکه روبروی خود ببینید در کنار خود نمی
بینید و یا پشتیبان خود ... البته خیلی ازدوستان نزدیک من در آن فضای کاری
این را نمی خواهند دوستانی که شما آنهارا نمی بینید و من حضور انها را
احساس میکنم ... دوستانی که فهمیدن برایشان تلخ است مسموم است آگاهی را
تمسخر میکنند به انزوا می کشانند فضارا گلآلود می کنند که نفهمید چه می
گذرد و از چه کسی زخم میخورید
وقتی از نان می گویم .. آنچه است که شمارا مجبور به نوشتن
میکند اگر حقیقت است که شمارا مجبوربه نوشتن می کند حتی اگر این حقیقت
تنها به ذهن شما درست باشد قابل احترام است ولی اگر نوشتن برای خالی نبودن
است برای نوشتن است برای گزارش ارائه دادن است آنوقت نان هم معنایش فرق می
کند خوشبختانه هیچ کدام از وبلاگ های من در هیچ سرویسی در لیست گزارشها و
وبلاگ های ثبت شده دوستان نیست ... و این مایه خوشحالی من است که من
همچنان برای خودم میینویسم از دلسوزی می نویسم از پشت عینک ته استکانی
پیرمردی که چشمش از بس رنج های متفاوت دیده از پس گریسته عینک برچشم زده
عینکی ته استکانی با قاپی کهنه ... نه برای دکور ... فقط برای اینکه چشمش
چاقوی که میوه را پوست میکند از چاقوی بزرگ آشپزخانه سوا کند ...
ولی ای عزیزان ...
بدانید دانشجو بودن یعنی آگاهی ... و آگاهی همیشه دفاع کورکورانه نیست
، دفاع از اشخاص نیست دفاع از ارزش هاست ... نهادینه کردن ارزشهاست ...
تلاش برای ارزشهاست
بدانید دانشجو بازیچه نمی شود (جیره خور نمیشود) دانشجو آزادانه فکر می
کند آزادانه می خواند و آزاد بیان می کند آنچه را که در ذهنش می گذرد ...